حسین دوست دارم به اندازه بی اندازگی

سلام بابایی عزیزم

نمی دونم چرا دلم می خواست بعد مدتا اینجارو آپ کنم می دونم ازم ناراحتی که چرا به اینجا گوش نمیدم..

بابایی مردن عمه ام یه چیزی رو به من نشون داد که زندگی ارزششو نداره که هم خودتو هم دیگرانو رنج بدی

مدتا عمه ام با ما سر ازدواج دوباره مامانم قهر بود و با هامون حرف نمی زد ..وقتی رفتم پیشش هنوز نفس داشتو و می خواست باهامون حرف بزنه..ولی  نمی تونست....پسر عمه ام می گفت می خواست از شما و مادرتون حلالیت بگیره...بزرگی خدارو دیدم..با چشام دیدم..داشت عذاب می کشید وقتی مامانم گفت که حلالت کردم خواهر..انگار نفس راحتی کشید و رفت....

چند روز پیش بابامو تو خواب دیدم..خیلی خوشحال بود..می گفت یکی داره میاد پیشم..حالام خوابم تعبیر شد...

حسین این دنیا چقدر پسته؟نه؟.......

 ba do da

خداجون خنده همیشه رو لباش باشه

چشایه قشنقش هیچ وقت اشک نبینه

نمی خوام هرگز کسی دل مهربونشوبشکنه

خدایا بزرگترین دشمنش من باشم

هرچی غم وغصه ست که می خواد سهم اون بشه من به جون می خرمش

خدا جون هر گناهی کرده تودفترعشقه من نوشته بشه

زیر سایه ی عشقه پاک بشینه

بابایی قول میدم که دیگه هیچ وقت هیچ وقت ناراحتت نکنم  اذیتت نکنم

بابایی دوست دارم سفارشی

تو چی ....چقدر منو دوس داری؟........ 

 میخوام بگم دوست دارم یا تو یا هیچ کس دیگه