-
ببببابببببایییی
یکشنبه 17 دیماه سال 1385 12:04
هورا بالاخره موفق شدم بابایی جونم اینم تقدیمی به گلترین بابایی دنیا
-
سانا....
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 01:32
عاشق تو شده ام ناز نکن عزیزم....نازت را من میخرم... تو خیلی خیلی دوست دارد..ببین چطور اصرار می کنم... یک جان و یک دل دارم...بگیر ان هم مال تو...به تو می دهم... نفسی که از بین دولبان خارج می شود..فقط به مرگ نگاه می کند.. با مرگش میمیرد.. من برای تو برای تو..میمیرم...میمیرم...برای تو میمیمرم به تو بر خواهد خورد من...
-
تقدیم به گل زندگیم
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 04:06
ی همراه مـــــــــن تنــــــها با تو تا اوج عشـــــــق هـم پـــــــــــــروازم با قلب تودلدارمن هم آوازم توهمپـــــــــای من، تنـــها با من هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی ما فریاد عشـــــــــــــــــــق،...
-
بابایییی
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 02:41
سلام بابایی( )جونم... ..چطوری بابایی( )جونم؟ شب خوب خوافیدی..؟من که خوابم نمیبره...سرم هم خیلی درد می کنه... ....راستی بابایی( ) این انمیشن رو داری...!!! ..الان شاید بگی من خودتم دارم... ... بابایی( )خوشکلم؟... ... از بابت دیروز عصر خیلی معذرت می خوام......من این روزا خیلی داغونم...همش دلم می خواد یا تنها باشم یا یه...
-
باز من...
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 04:17
سلام بابایی جونم..صبخت بخیر اینارو دوس داری نه پس ببین.... اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی میشود بسیار درست فکر کرده ای تو که میدانی نبودنت را تاب نمی آورم ...پس بمان میخوام قلبمو بشکنم موافقی؟داخلشومی خوام ببینی ۱ ۲ ۳...
-
حسین دوست دارم به اندازه بی اندازگی
دوشنبه 8 آبانماه سال 1385 18:47
سلام بابایی عزیزم نمی دونم چرا دلم می خواست بعد مدتا اینجارو آپ کنم می دونم ازم ناراحتی که چرا به اینجا گوش نمیدم.. بابایی مردن عمه ام یه چیزی رو به من نشون داد که زندگی ارزششو نداره که هم خودتو هم دیگرانو رنج بدی مدتا عمه ام با ما سر ازدواج دوباره مامانم قهر بود و با هامون حرف نمی زد ..وقتی رفتم پیشش هنوز نفس داشتو و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 16:30
بازم سلام فاطی عزیز ببین امروز چقدر برات اپ کردم هی میرم برات میگردم از انترنت چیزای ناز مثل خودت پیدا میکنم میزارم تو وبلاگمون راستی پشت تلفن نتونستم بگم دوستت دارم اخه همکارام بودن نشد این جا میگم خر چند پشت تلفن یه مزه دیگه داره ولی خب من این جا میگم که دوست دارم ۴۰ فارشی فاطی فاطی جونم فاطی فاطی فربونت بشم نازنین...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 15:47
سلام فاطی جونم یه چیزه توپ واست گیر اوردم که تقدیم میکنم به تو !!! کاش بودی تا میدیدی و نظر میدادی ۱۰۰۱ بوسه واسه نو که خشکل خودمی ...241... ...482... ...723... My lips are getting tired! ...964... mmmm...almost done! ...1000... Whew! ...1001!!!... That's how much I LOVE YOU! راستی منظور رو گرفتی یا نه ؟ ولی تو خودت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مهرماه سال 1385 11:56
سلام فاطی جونم چرا دیگه این جا سر نمیزنی ؟ نکنه این جا رو فراموش کردی ؟ نه نه نه فاطمه خشکلم دوستت دارم راستی عکس برات اماده کردم توپ کاش بودی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1385 05:01
سلام فاطی عزیز بعد از مدتها اومدم دوباره این جا چون دل باز برات گرفته به انداره صد تا دریا این بالا یی رو مثل شعر بخونش راستی نماز و روزت قبول حتما الان لا لا تشریف داری ؟ نمیدونم ولی من اومدمو به قولم عمل کردم و این جا رو برات اپ کردم این تویی که این جا رو یادت رفته لطفا یه سر بزنید راستی یه لینک اهنگ میزارم احتمالا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 01:23
بابایی خیلی بدی کجایی مگه دستم بهت برسه می دونم چی کارت کنم آن شو بابایییییی باباییییی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 17:03
چه قدر سخته بعد اظهر جمعه رو تعطیل باشی بیای بیشینی پای کامپیوتر هی به ادمک بابا و دخترش نگاه کنی و ببینی که خاموشه وهی انتظار بکشی که کی اون ادمکه زرد میشه و اخرش هم چیزی بجز ۸ ساعت انتظار نصیبت نشه نمیدونم تا حالا برات پیش اومده بود حالام بدجوری گرفتست نمیدونم کجا دارم میرم برات ارزوی سلامتی میکنم میدونم تو هم حسابی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1385 03:14
سلام عزیز دل حسین خوبی الهی قربونت بشم از همین اولش شروع میکنم قربون صدقه رفتنت تا اخرش میخوام وقتی میخونیش همش زبونت بیرون باشه و بخونیش عروسک من فاطی داشتم اهنگ گوش میدادم بیاد تو هم گوش میدادم من هر اهنگی رو گوش میدم چه شاد چه غمگین همش تو میای جلو چشم نه که دوست دارم برام بخونی واسه همینه که وقتی یه اهنگی رو گوش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 19:59
سلام فاطمه خانوم حالو احوال خوبی خوشکل خانوم خوبی الهی قربونت بشم خب میدونم الان هم بیمارستان هستی میگم این گرفتاریها مثل این که نمیخوان دست از سر تو بردارن نه !!!!! فاطی چقدر باز دلم برات تنگ شده کاش بودی ولی همین بعدا ظهری که با هات صحبت کردم یه کم راحت شدم فربونت بشم که سرما خوردی اخه موردشورتو ببرن چرا مواظب خودت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 05:02
سلام فاطی جونم دیگه فاطمه خانوم هم شرمندمون کردی هم سنگ تموم گذاشتی اینا رو وقتی دارم مینویسم که داری شکلات میخوری میخواستم برات اپ کنم ولی نمیشه الان دارم با هات میچتم میزارم برا بعدا و فقط داد میزنم که دوستت دارم فاطی خوشتیپم این پایینی هم خودمم دارم بای بای میکنم بای بای خوشکلگم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 03:55
سلام بابایی شاید تو زمانی اینو می خونی که روز باشه الان شبت بخیر ولی روزت بخیر یه نگاه به ساعت آپ بکن میگم نگاه کن آفرین بابابیی خوبم باز بی خوابی زده به سرم نمی دونم چرا ؟ خیلی دلم می خواست باشی تا باهات چت کنم تا کمی آروم بشم اولش می خواستم سر شبی بهت زنگ بزنم ولی بعدش گفتم بچه مردمو چرا بی خواب می کنی خودت خوابت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1385 10:14
سلام خدمت بابایی جون گل و گلاب زعفران ابنبات سوپر مارکت پر از شیرینی خودم بابایی جونم ممنوننم از اف که گذاشتی بابایی اینقد سرم شلوغه که اگه الان می تونستیم مثل گذشته با هم چت کنیم تو به من می گفتی چرا به من گوش نمیدی وای بابایی اگه شاغل بودم از این بیشتر وقت داشتم نخیر این مهمونا لنگر خوردن کنگر انداختن مثل این که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 17:46
بابایی جونم هر وقت اومدی برام بنویس کی می تونی ان شی تا منم ان شم به خدا قسم خیلی دلتنگم دوستت دارم ...من
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 17:16
سلام فاطمه عزیزم امروز حسابی رو فورمم میدونی چرا چون هی میام اینجا این جا که تو خیلی دوسش داری بخدا فاطی جون این شکلکهایی که میزارم که دارن گریه میکنن حال روز خودمه میخوام بهت بگم که من درسته خیلی سرم شلوغه ولی تو هم کنار می مثل همیشه ولی فاصله رو چی کارش میشه کرد ای نامرد منظورم فاصلست به امید روزی که فاصله هامون...
-
با...دو...دا
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 11:35
سلام بابایی جونم من خوبم مرسی بابایی جونم شما چطوری یا در حقیقت موتوری؟ وضع روحیم بد نیست سلام داره با اینکه خیلی دلتنگتم ولی چاره چیه تو زندگی همچین دوریهایی باید باشه تابدونیم که عشقمون چقدر محمکه ((((((اینجای پله چندمو منبر؟ها؟)))) حالا دختر خاله امم خوبه الحمدالله هنوز تو بیمارستانه دکتر گفته بعد یکشنبه معلوم میشه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 09:51
تفدیم به عشقم فاطمه خانوم فاطمه دلتنگتم دلم برات تنگ شده جونم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 09:10
دوستت دارم دیوونه دوستت دارم لوس لوسکم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 04:38
سلام فاطمه عزیزم باور کن از ساعت ۲ االان این جا هستم هی بلاگ اسکای رو باز میکردم هی ارور میداد بسته میشد البته مشکل از کامبیوتر من بود که الان مثل این که حل شده هر چی میخواستم برات اف بزارم نتونستم اومدم این جا رو برات اب کردم اخه یاهو هم باز نمیشه همشون امشب لج کردن ممنون که تلفن کردی و برام بیغام گذاشتی نمیدونی چفدر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1385 10:17
سلام فاطمه عزیزم وفتم خیلی کمه بخدا وفتی دیدم به روز کردی خیلی خوشحال شدم ممنونم ممنون خیلی اذیتت کردم منو ببخش چه قدر دلم تنگ شده برات برا همه چی از کوفت گفتنا تا ....... به امید روزای دوباره با هم بودن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 03:23
دوستت دارم اینا از اون عکس خوشگلان که خودم درستشون می کنم بابایی جونم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 02:05
تقدیم به ستاره زندگیم دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه دوباره این دل دیوونه دل تنگه حسین عزیزم دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 22:48
سلام فاطمه عزیزم به خاطر همچی تشکر میکنم و از همین جا داد میزنم که دوستـــــــــــــــت دارم عزیــــــــــــــــــــزم عاشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق ------------------------------------------------- دیوونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 02:48
دلی سرشار از غم دارم امشب دلم تنهاست ماتم دارم امشب غم آمد غصه آمد ماتم آمد تو را در این میان کم دارم امشب به تو میآموزم که به زندگی بیکم و کاست , آری بگویی دست کشیدن از زندگی ، نه به تو میآموزم شادمانی را. شادباش و شادباش! دوباره ؤ دوباره، میگویم شاد باش! چه در شادمانی است که به خداوند نزدیکتر خواهی شد....
-
هایدی سن سویلا
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1385 21:04
Sani ghordiym zaman Delim nadan totolmosh Sani ghordim zaman Gholar alimda ghoror Sani ghordiym zaman Hayat san ki son bolor Ghozolarina bakhenja Donyalar banim olor Sosma gholonom san soila Hyade gholim san soila Ashkemi sevgheileya Dardemi sevgheliya Haydi soyle Ono nasel sevdiyimi Haydi soyle Royalarda ghordimi...
-
تقدیم به تو
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 20:57
به گلهای قشنگ عشق و هستی به ان عهدی که بی صبرانه بستی تو را مانند رویا دوست دارم چو عطر پاک گلها دوست دارم منم چون ماهی افتاده بر خاک تو را مانند دریا دوست دارم من اهنگ غریب روزگارم غمی از تنهایی در سینه دارم غم تمام هستی ام یک قلب پاک است که ان را زیر پایت می گذارم